شیطون بلای بابا

خواب

1390/12/7 21:36
نویسنده : مامان مریم
181 بازدید
اشتراک گذاری

ناهار خونه خاله فاطمه بودیم.بعدناهار عموحسین درازکشید وگفت نیم ساعت دیگه بیدارش کنیم.سلمان که دلش میخاست با عموبازی کنه گفت :عمو خوابت نبره من نمیتونم بغلت کنما"آخه هروقت جایی میریم وسلمان خوابش میگیره من بهش همینو میگم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)